اقتصاد مقاومتی یعنی شناسایی حوزههای فشار و تلاش برای مهار و بیاثر کردن آنها و در شرایط آرمانی یعنی: تبدیل فشارها به فرصت. اقتصاد مقاومتی در راستای کاهش وابستگیها، خوداتکایی و تاکید بر مزیتهای تولید داخل است.
دولتمردان غیر از ریشه کنی فساد که در *این جا* درباره آن نوشتم، چه کارهای دیگری می توانند بکنند؟ در این یادداشت به دو نمونه، اشاره کوتاه می کنم. از آن رو کوتاه و مختصر، که معتقدم "در خانه اگر کس است، یک حرف بس است."
- دولتمردان، خود پرچمدار و جلودار خرید و مصرف کالاهای ایرانی باشند. وقتی که مردم میبینند مدیران ارشد ایرانخودرو و سایپا، سوار شدن بر خودروهای ساخت خود را افت کلاس میدانند، بدیهی است که برای تبلیغات و تشویقهای آنها برای خرید خودروی وطنی تره هم خرد نمیکنند.
- برای تقویت اقتصادی ملی، دیپلماسی اقتصاد مقاومتی نیز لازم است. دولتمردان بدانند که گاهی یک سخنرانی آتیشن آنها، اثر سرمایهگریزی دارد و هزینههای هنگفتی بر اقتصاد کشور تحمیل میکند. بنابراین، در سخرانیهای خود مراقب واژههایی که به کار میبرند، باشند و مصالح و منافع بلندمدت کشور را در نظر داشته باشند.
در *این پست* نوشته بودم که یکی از مهمترین نقش های دولت در تحقق اقتصاد مقاومتی، مبارزه همه جانبه و راستین با فساد است. یکی از نمونه های فساد در دستگاه های دولتی که چندی پیش سروصدای آن بلند شد، حقوق های نجومی مدیران دولتی بود. در ابن باره، مطلبی آماده کرده ام که باهم می خوانیم:
1) یکی از اصول بدیهی در شیوه محاسبه دستمزدها، تناسب حقوق دریافتی با اهمیت و سختی کار یک شغل است. هر چه تاثیر یک شغل در سرنوشت یک سازمان بیشتر باشد و برای احراز آن، به کار بیشتری –چه بدنی و چه فکری- نیاز باشد، حقوق پیشبینیشده برای آن شغل باید بیشتر باشد. 2) اگر دولتمردان یک کشوری به معنی واقعی کلمه "مدیر" باشند و با هدفگذاریهای ارزنده و برنامهریزیهای سنجیده خود، رفاه و پیشرفت بیشتری برای مردمان خود به ارمغان آورند، شکی نیست که کارآمدی و تدبیر خود را ثابت کردهاند. بنابراین، اگر دستمزد بالایی هم دریافت کنند، حق مسلمشان است. 3) اما کشوری که نه اقتصاد پویایی دارد، نه جایگاه جهانی بایسته و نه خیلی چیزهای دیگر، جملگی نشان از این دارد که مدیران چندان توانمند و کاربلدی ندارد. بدیهی است که چنین مدیرانی سزاوار دریافت دستمزدهای بالا نیستند. 4) رئیس زورگویی که هیچ یک از تصمیمگیریهایش با هیچ عقل و منطقی سازگاری ندارد، بودنش در مقایسه با نبودش، زیانهای مادی و معنوی بیشتری به سازمان میزند و از همه ویژگیهای یک مدیر جامع، تنها پاراف کردن نامههای بیخاصیت اداری و پوشیدن کت شلوار را فراگرفته است، هیچ گاه برازنده دریافت حقوق چند ده میلیونی نیست.
........................... پینوشت: در نامه 53 نهجالبلاغه، خطاب به مالک اشتر میخوانیم که: "...از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن و اگر یکی از آنان دست به خیانت زد و گزارش جاسوسان تو نیز آن خیانت را تایید کرد، به همین مقدار گواهی قناعت کرده او را با تازیانه کیفر کن و آن چه از اموال که در اختیار دارد ازو باز پس گیر، سپس او را خوار دار و خیانتکار بشمار و طوق بدنامی به گردنش بیفکن..." و همچنین در خطبه 203 همان امام همام: "...خداوند بر پیشوایان حق واجب کرده که خود را با مردم ناتوان همسو کنند تا فقر و نداری، تنگدست را به هیجان نیاورد و به طغیان نکشاند."
بر پایه بررسیهای مجمع جهانی اقتصاد، ایران در شاخص وابستگی به مدیریت حرفهای در میان 139 کشور جهان در رتبه 121 جای دارد. در این رتبهبندی به این سوال پاسخ داده میشود که در هر یک از کشورهای جهان سمتهای بالای مدیریتی به چه کسانی واگذار شدهاند و آیا اعطای آنها بر پایه شایستهسالاری بوده است یا صرفا به دلیل وابستگیهای خانوادگی؟ در این رتبهبندی سوئد بهترین عملکرد را داشته و اول شده است. به این معنا که در سوئد بیشترین وابستگی به مدیریت حرفهای نسبت به کشورهای دیگر وجود دارد. نروژ و نیوزیلند نیز در رتبههای دوم و سوم جای گرفتهاند. همچنین کشورهای فنلاند، کانادا، هلند، بریتانیا، استرالیا، سنگاپور و سوئیس نیز ردههای چهارم تا دهم را کسب کردهاند. در پایین این ردهبندی نیز نام کشورهایی همچون لیبی، چاد، موریتانی، برونئی، بولیوی، پاراگوئه، سوریه، آنگولا، مالی و تاجیکستان به چشم میخورد. در این ردهبندی ایران بالاتر از کشورهایی مانند اوکراین، نیکاراگوئه، جمهوری قرقیزستان، مغولستان، بوسنی، اکوادور، صربستان و اکوادور قرار گرفته است. در بین کشورهای خاورمیانه، ایران فقط بالاتر از سوریه قرار دارد و کشورهای قطر و امارات متحده عربی در صدر این شاخص هستند.
منبع: دنیای اقتصاد
............................. پی نوشت: به وضوح روشن است که برای رسیدن به قله های رفاه و آسایش و اقتصاد زنده باید شایستهسالاری را بی هیچ تعارفی ارج نهاد. نیازی به توضیح اضافی هم ندارد. هر کسی در هر مقامی، می گوید چنین نیست و چنان است، می خواهد سوءمدیریت ها و کم کاری های خودش را توجیه می کند. به نظر بنده، این رتبه برای کشوری که خود را پرچمدار اقتصاد مقاومتی می داند، برازنده نیست. *این جا* هم نوشته بودم که به نخبگان باید بیشتر بها داد.